رهبری هنر متقاعد کردن و حکمرانی بر دلها است. چه کسی هست که دوست نداشته باشد به رهبری الهام بخش تبدیل شود که توانایی ایجاد تاثیرات بزرگ بر تیم خود، سازمان و بلکه جامعه در مقیاس بزرگ تر دارد.
نقطه شروع مطلوب شاید بررسی خصوصیات و الگوهای رفتاری رهبران استثنایی باشد. کتاب ۱۰ قانون طلایی رهبری اثری است که به زیبایی آناتومی رهبران اثرگذار جهانی را تحلیل میکند.

در ادامه 10 درس گفتاری از این کتاب را میخوانیم که نگاهی گذرا به الگوها و خصوصیات اخلاقی رهبران بزرگ دارد:

1.مهارتها و تخصص میتواند شما را در جایگاه یک رهبر تثبیت کند، اما از شما رهبری واقعی نمیسازد. رهبری از درون دل، به معنای در اختیار گرفتن افکار، باورها، و اعمال قلب و ذهن است. رهبران می‌دانند که موثرترین ابزار مدیریت در جهان پیچیدهء امروز ابزار «دل افزار» است یعنی باید بتوانید بر دل کارکنان مدیریت کنید،

2.رهبری از درون میتراود و رهبران بزرگ جهان بینی خود را با درون کاوی، درون نگری و پرسش از خود کسب میکنند. تنها قدرتی که به ذهن آشفته‌ی ما فرمان می­دهد خود ما هستیم.

3.سرنوشت سازمانها را ستاره ها و کائنات رقم نمیزند، شخصیت رهبر یک سازمان است که فرجام یک سازمان را تعیین میکند. ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻫﺎﻱ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ رهبران ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﻨﺒﻊ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺧﻼﻗﻴﺖ ﻭ ﻳﺎ ﺭﻳﺸﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣسائل ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺑﺎﺷﺪ.

4. تصور یک رهبر از قدرت، از دنیای درون او نشات میگیرد. رییس کسی است که کارکنان از او اطاعت می‌کنند چون قدرت خویش را از میزان (مقام) یا از مالکیت خویش گرفته است. بدیهی است چنین اطاعتی، مکانیکی بوده و تا زمانی ادامه دارد که آن‌ها مجبور باشند. همچنین مشخص است که نیروها عملکرد خویش را در یک قالب بده و بستان به مجموعه ارزیابی می‌کنند و منافع خویش را از منافع سازمانی جدا می‌دانند اما رهبر کسی است که به واسطه قدرت درونی خود در دل همکاران خویش جای دارد، از او اطاعت می‌کنند چون دوستش دارند.

5.رهبری بازی آمار و ارقام نیست. اساسا رهبری یک مبحث کمی نیست و باید با شاخصهای کیفی آن را ارزیابی کرد.

6. فضاهای مسموم نتیجه طالع و بخت بد نیستند. آنها نتیجه مستقیم وجود رهبران سمی هستند. یک سیب گندیده همه سبد میوه را فاسد می‌کند. تحلیل اقتصادی داده‌های به دست آمده از حدود ۶۳۰۰۰ افراد استخدام‌شده و انجام حدود ۲۵۰۰۰۰ مشاهده نشان می‌دهد که حضور افراد مسموم در سازمان هزینه‌هایی را بر گردن سازمان می‌گذارد که قابل اندازه‌گیری نیستند.

7. از میان بسیاری از سندرم ها و معایبی که رهبران ناتوان با خود وارد سازمان میکنند، هیچ کدام مهلک تر از استفاده ابزاری و مستبدانه از قدرت نیست.

8. ناظرانی که دائما به ابزار مدیریت ذره بینی متوسل میشوند و در هر تصمیم زیردست خود دخالت دارند و مترصد هر فرصتی برای نق زنی و انتقاد هستند، در هر محیطی حضوری مسموم کننده دارند.

9.کوته نظری، کژاندیشی و خودجهان بینی از درون خود ما و به دلیل شناخت نادرست رقبا ناشی میشود.

10.حقیقت  و شفافیت، یک دارایی سازمانی بی همتا و غیرقابل ارزشگذاری است. اجازه ندهید اتلاف شود. از آن استقبال کنید و آن را ترغیب کنید. پاراردایم جدید مدیریت ثابت کرده که ایجاد فضای باز و تعامل هر چه بیشتر سازمان‌ها منجر به ایجاد ارزش‌افزایی بیشتر برای سازمان‌ها شده است. علاوه‌بر این چنین پارادایمی منجر به شکستن دیوارهای بسته شرکت‌ها و موجب توسعه مفاهیمی چون ارتباطات 360 درجه، پاسخگویی سازمانی، مشارکت ذی‌نفعان، رشد برد- برد و شفافیت سازمانی شد.

11.هیچ گاه قدرت یکپارچگی شخصی را دست کم نگیرید. انسجام زمانی ایجاد میشود که ایده آل ها، باورها، معیارها، و برداشتها و رفتارمان با ارزش هایمان سازگار باشند و ایده آل هایمان با اعمالمان همخوانی داشته باشد.
منبع:dargi.ir