در بحبوحه مبارزات مدنی سیاهان علیه سیاست های تبعیض آمیز سفیدپوستان، مردی به میدان آمد که باورهای رایج در میان سیاهپوستان مورد ظلم و جور قرارگرفته را به چالش کشید. سیاهان پس از سالها تحمل رنج بردگی، اینک در دهه 50 میلادی خود را آماده تحولات بزرگ می¬کردند. زندگی سیاهپوستان همواره غرق در فقر و فلاکت بود و آنها همیشه رنگ پول را سفید می دیدند، گویی ثروت تنها شایسته سفیدپوستان است. اما ارل گریوز به این باور عمیق مردمانش، اعتقاد چندانی نداشت.
جوانه‌هاي اميد
 او تا دهه سوم زندگی خود به کار خرید و فروش ملک و مستغلات مشغول بود و هرازگاهی در دفاتر محلی احزاب سیاسی فعالیت می کرد. در آن دوره فعاليت رنگین پوستان در مسائل سیاسی بسیار کمرنگ بود، اما ارل گریوز احساس کرد که می تواند با ورود داوطلبانه به کشمکش های سیاسی و کارزارهای انتخاباتی طرحی نو دراندازد. هرچند که این اقدام با آغوش سرد و بی اعتنایی سفیدپوستان مواجه شد، اما گریوز اقداماتی را انجام میداد که کاملا منحصر به خود او بود. گریوز در محله ای رشد کرده بود که همواره در فعاليتهای سیاسی خنثی بود؛ محله بروکلین که محل زندگی سیاهپوستان نیویورک بود. او با درک این خلأ، به کمپین انتخاباتی رابرت اف کندی (برادر جان اف کندی) پیشنهاد داد تا این کارزار، یکی از جشنهای خود موسوم به جشن کودکان را در بروکلین برگزار کند. این پیشنهاد با موافقت ستاد کندی مواجه شد و رابرت کندی با تشریفات قابل توجهی در ستاد انتخاباتی بروکلین حاضر شد.
در همین حین، ارل گریوز مورد توجه جدی کندی قرار گرفت و او به عنوان دستیار امور تشکیلاتی کندی گمارده شد. شم فرصت یاب  ارل گریوز او را به ناگهان در شبکه ای از صاحبان قدرت، نخبگان و مشاهیر آمریکا قرار داد و امتیازات بیشماری را نصیب وي ساخت. از سوی دیگر او بازار رأی دهندگان سیاهپوست بروکلین را که سالها مورد غفلت کارگزاران قدرت واقع شده بود در معرض توجه قرار داد.
اميدي كه ميرفت تا تباه شود
در مقابل، ارل گریوز می توانست حقوق پایمال شده سیاهپوستان را احیا کند. اما تمام خوشبینی ها و امید کسانی که سالها مورد بی عدالتی بودند به ناگهان با سوء قصد به جان رابرت کندی و قتل او نقش بر آب شد. سرنوشت خانواده ایرلندی تبار کندی و مرگهای مرموز آنها (از مرگ جوزف کندی تا جان اف کندی،  سی و پنجمین رئیس جمهور آمریکا) سرشار از وقایع تراژیک بود. رابرت اف کندی نیز پنج سال پس از ترور برادرش جان و در ژوئن 1968 در هنگام مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری که در آن پیروزی اش قطعی بود بر اثر سوء قصد کشته شد. این اتفاقات روزگاری متزلزل و تیره و تار پیش روی ارل گریوز قرار داد، مردی که کارفرمای خود را از دست رفته میدید.
البته ارتباطات گسترده گریوز با اصحاب قدرت و همکاری او با ستاد کندی موجب شد تا او بتواند به راحتی آب خوردن برای خود کاری نان و آب دار دست و پا کند. حتی نیاز نبود گریوز کوچکترین تلاشی بکند، چرا که او پیشنهادات قابل توجهی از سوی کارفرمایان بزرگ آن زمان داشت. از جمله دو پیشنهاد، یکی از جانب IBM و دیگری بنياد فورد. عقل سلیم حکم میکرد که مردی با چهار سر عائله، سراغ شرکتی برود که بی حاشیه زندگی او را تأمین کند و از این رو IBM ظاهرا انتخاب بهتری برای یک معاش بی دردسر بود. اما گریوز اهل پشت میز نشینی و محدود شدن نبود، او میخواست رئیس خود باشد، و تشخیص داد که کار کردن در بخش آموزشی بنیاد فورد میتواند آینده خوبی را برایش رقم بزند و همینطور هم شد. او در مدت کار به عنوان دستیار آموزشی، به رشته مطالعاتی پیرامون کارآفرینی و اقتصاد دست زد. 
بلك انترپرايز؛ مجله اي كه روياي سياهان راتحقق بخشيد
حالا او پس از مدتي، به موطن اصلی خود باز گشته و متوجه بازار بکر و در حال گسترش سیاهان شده بود. به همین خاطر کوشید تا از ظرفیتهای رو به رشد این بازار بهره برداری کند. گریوز مدتی بعد در سال 1970 مجله ای به نام بلک انترپرایز را منتشر ساخت. نشریه ای که برای اولین بار به مدیران و کارآفرینان آفریقایی تبار اختصاص داشت. آن هم در زمانی که از میان 3000 عضو شورای مدیران فورچون تنها 3 نفر سیاهپوست بودند و سیاهان، افرادی فاقد سرمایه و فاقد دانش فنی محسوب می شدند. اما گریوز باور به تغییر داشت و این باور دیری نپایید که رنگ واقعیت به خود گرفت. در شرایطی که مجلات پرآوازه آن دوران نظیر فورچون، وال استریت و بیزینس ویک اعتنایی به موفقیت حرفه ای سیاهپوستان نداشتند، بلک انترپرایز بازاری را هدف گرفته بود که بسیار دست نیافتنی می نمود. پیش بینی ارل گریوز درست از آب درآمد، بلک انترپرایز امروز نزدیک به نیم میلیون مشترک دارد و سیاهان از نظر حجم درآمد در مقام های نخست قرار گرفته اند. اما چه درسهای ديگري میتوان از بنیانگذار این مجله آموخت؟ پاسخ را در ادامه می خوانیم:

  • رصدگري، مهم‌ترين فعاليت يك مدير

گريوز در جمله‌ای مشهور می‌گوید: "زمانی که با کندی کار می‌کردم، همواره نظرات دیگر هم چراغان را در خصوص چگونگی عملکردم در سازمان جویا می‌شدم. گاه ناگزیر می‌شدم بسته به فرهنگ سختگیرانه و پرتوقع حاکم بر ستاد کندی و با هدف ارتقای بهره‌وری خود، تغییرات و اصلاحاتی را در  رويه  کاری‌ام اعمال کنم. به واقع در شرایط به شدت متغیر محیط کاری باید مدام وضعیت خود را رصد و نقاط قوت و نقاط ضعف خود را کشف کنیم. به عبارتی در حالی که باید شاخکهایمان نسبت به فرصتها هشیار باشد، همواره باید به دنبال روشهایی برای افزایش ارزش خود در بازار باشیم."

  • رسالت بزرگ

"مجله بلک انترپرایز در چشم من، به منزله‌ی یک راه و روش است. راه و روشی که در آن خوانندگان از طریق ارائه توصیه‌ها و اطلاعات، آموزش می‌بینند.
آموزشهایی که مرتبط با پیشرفت آنها در کسب‌وکارشان، چگونگی جذب سرمایه و راه و رسم سرمایه‌گذای پس‌اندازهایی است که با عرق جبین بدست آورده‌اند. ما می‌خواستیم به خوانندگان خود راه بهتر را نشان دهیم و در عین حال صداي خود را به گوش صاحبان سرمایه در خیابان وال استریت برسانیم که در گوشه‌ای از این کشور بازاری بکر و قابل اعتنا از سیاهپوستان وجود دارد. چشم‌اندازم این بود که وجه دیگري از شراکت آفریقایی تبارها در فعالیتهای تجاری را ترسیم کنم و راه را برای نسلهای آینده هموار سازم."
چشم‌انداز روشن و افق دید گسترده‌ی گریوز موجب شد تا شهروندانی که تا چندی پیش درجه چندم به حساب می‌آمدند، این بار مورد توجه قرار گیرند. به طوري که برای نخستین بار در نتیجه‌ی اقدامات او کاخ سفید از رهبران تجاری سیاهپوست برای حضور در دفتر ریاست جمهوری دعوت به عمل آورد. گریوز به پاس اقدامات خود 44 مدرک افتخاری دریافت داشت. فعالیتهای او به قدری اثرگذار بود که نلسون ماندلا پس از آزادی خود از دفتر مجله او دیدار به عمل آورد و در سخنانی گفت: "آفریقای جنوبی جدید به شما نیازمند است. جان کلام این است که اگر ملتی چند نژادی بخواهد همچون ققنوس سر از خاکستر اپارتايد و تبعیض  برآرد، به مشارکت مهارتها و منابع مادی و معنوی آفریقایی تبارها نیاز خواهد داشت." در واقع پیشرفت اقتصادی آفریقای  جنوبي تا حد زیادی مدیون دانشي است که باني آن گریوز آن بود.
 

  • آموزش به جامعه، مهمترین سرمایه‌گذاری و مسئولیت اجتماعی سازمانها است

 پروفسور  كاتلر باور به اینکه هدف بازاریابی تنها فروش چیزهایی است که ضروری نیستند را به چالش کشید. از دیدگاه او طي سالیان گذشته تعداد زيادي از شرکتها اثبات کرده‌اند که می‌توانند به طور همزمان هم سودآور باشند و هم اینکه در ساختن دنیایی بهتر و با کیفیت‌تر برای بشر سهیم باشند. این قبیل سازمانها و شرکتها بیشتر در پی آرمانهای سودمند اجتماعی برای بازارهای هدف خود هستند و لذا هم مفید بوده و هم سودآورند. این آرمان به وضوح در مجموعه تحت رهبری گریوز نيز به چشم می‌خورد. سازمان بلک انترپرایز با طراحی برنامه‌ای به نام ثروت برای زندگی، به چشم‌انداز  اجتماعی خود جامه عمل پوشاند. هدف گریوز این بود كه با ایجاد بسترهای لازم و توانمند سازهای اقتصادی (از جمله آموزش،  ترويج سهامداري، ایجاد سازمان و تعالی) به تولید ثروت در خانوارها کمک کند و چرخه كند اقتصاد سياهان را به حركت وادارد.