همراهانی که کتاب نورومارکتینگ اینجانب را مطالعه کرده باشند و یا از طریق این وبسایت در جریان جدیدترین مباحث و موضوعات این شاخه‌ی نوین علمی قرار گرفته باشند، با اصول و کاربردهای فراوان علم عصب‌شناسی (نوروساینس) در سایر رشته‌های علمی آشنا هستند. 
راجر دولی یکی از بزرگان نورومارکتینگ است که وبلاگ او در زمره‌ی منابع پر بازدید این علم پویا می‌باشد. وی به تازگی مطلبی را در وبلاگ خود عنوان کرده است که به بررسی رابطه‌ی علم عصب‌شناسی با موسیقی می‌پردازد؛ شاخه‌ای که دولی نام آن را نورو-موسیقی نهاده است.


موسیقی تمرکز کارمندان را از بین می‌برد
محققان بسیاری درباره‌ی نقش موسیقی در بالا بردن بهره‌وری کارکنان در محیط کار مطالعاتی انجام داده‌اند و به نتایج مختلف و بعضاً متناقضی نیز دست یافته‌اند. عده‌ای معتقدند که گوش دادن به موسیقی نه تنها کمکی به بالا رفتن بهره‌وری کارکنان نمی‌کند بلکه موجب حواس‌پرتی آنها نیز می‌شود. برای نمونه ماریا کنیکووا اخیراً در مقاله‌ای در مجله نیویورکر نوشته است که دفترهای کار باز (open offices) عامل بزرگی در از بین بردن تمرکز کارمندان هستند. مطالعه‌ای دیگر اثرات محیط‌های باز را به عنوان " آسیب‌رسان به تمرکز، بهره‌وری، تفکرخلاق و رضایت کارکنان" توصیف کرده است. یکی از اثرات محیط‌های کاری باز این است که بسیاری از کارکنان در هنگام کار هدفون به گوش دارند و از موسیقی به منظور تمرکز بیشتر استفاده می‌کنند.
بنابراین موسیقی لزوماً اکسیری برای افزایش بهره‌وری نیست، بلکه خود می‌تواند باعث حواس‌پرتی شود. خانم کنیکووا به مطالعه‌ای از روانشناس نیک پلهام اشاره می‌کند که نشان داده است موسیقی در عملکرد افراد استفاده‌کننده اختلال ایجاد می‌کند.


راه‌حل نورو-موسیقی چیست؟
با این وجود نورو-موسیقی ادعا می‌کند که می‌توان موسیقی را به عاملی برای تمرکز بیشتر در محیط کار تبدیل کرد. شرکتی به نام فوکس‌‌ات‌ویل (focus@will) اعلام کرده است که راه‌حلی برای این مشکل دارد. آنها قطعات موسیقی تولید می‌کنند که به شنونده اجازه تمرکز و توجه بهینه را می‌دهد .
این شرکت می‌گوید که موسیقی‌اش آهنگ و جریان خاصی دارد که شنونده را به "جریان تمرکز می‌رساند" و با ایجاد تغییرات زمان‌بندی‌شده از یکنواختی جلوگیری می‌کند. این شرکت در وب‌سایت خود می‌گوید:
"ما متوجه شده‌ایم که حدود 20 دقیقه طول می‌کشد تا افراد در حال کار یا مطالعه به محیط خود به قدری عادت کنند که بتوانند بروی آن کار یا مطلب تمرکز کنند. مدت زمانی طول می‌کشد که مغز به یک محرک عادت کند و نسبت به آن واکنش نشان ندهد، این شروع فرایند "خوگیری" می‌باشد.
هر قطعه از ترتیب موسیقی فوکس‌ات‌ویل ‌نقش خاصی در برای بالا بردن تمرکز و کاهش حواس‌پرتی و تاثیرگذاری بر نحوه خوگیری مغز دارد. ویژگی‌هایی مانند کلید های موسیقی، شدت، ترتیب، سرعت، ارزش عاطفی، سبک ضبط و بسیاری ویژگی‌های دیگر تعیین‌ می‌کند چه چیزی و در کجا نواخته شود."
گوش دادن به موسیقی آرامش‌دهنده که در هر دقیقه 60 ضربه می‌نوازد، می‌تواند فعالیت عصبی را افزایش دهد و منجر به حالتی آرام اما هوشیار شود که حالت آلفا نام دارد، حالت آلفا حالتی است که در آن امواج مغزی آلفا افزایش می‌یابند و امواج فعالیتی بالاتر بتا کاهش می‌یابند . افزایش امواج آلفا بستگی دارد به وضعیتی روحی روانی که در آن خودآگاهی، بی زمانی ، و انگیزشی که به عنوان "جریان" شناخته می‌شود، کاهش می‌یابد. آهنگسازان، نوازندگان، نویسندگان، ورزشکاران و متفکران همه به طور جداگانه تجربه یکسانی را از حالت جریان توصیف می‌کنند.
به نظر می‌رسد در آینده‌ی نه چندان دور شاهد پیشرفت‌های بیشتری در زمینه‌ی نورو-موسیقی خواهیم بود. گوش دادن به قطعاتی از موسیقی که نورو-موسیقی تجویز می‌کند از طرفی می‌تواند بهره‌وری کارمندان در محیط کار را بالا ببرد و از طرف دیگر می‌تواند خیال مدیران را راحت کند که تمرکز کارمندان‌شان در نتیجه‌ی گوش دادن به موسیقی دچار اختلال نمی‌شود.
علم عصب‌شناسی توانسته با ترکیب با سایر شاخه‌های علمی گستره‌ی دانش بشری را روز به روز وسیع‌تر نماید. نورومارکتینگ، نورو-موسیقی، نورو ادورتایزینگ و بسیاری از رشته‌های نوپای دیگر نتیجه‌ی پژوهش‌های اندیشمندانی هستند که راه پیموده‌شده‌ی دیگران را بار دیگر نپیمودند بلکه از آن به عنوان تجربه‌ای برای گام نهادن در راه‌های جدید استفاده کردند. ویلیام بلیک، شاعر بزرگ انگلیسی می‌گوید: «یا سیستمی خواهم ساخت یا برده‌ی سیستم فرد دیگری خواهم بود.» نورومارکتینگ و نوروموسیقی فرصتی برای عالمان عامل عاشقی هستند که می‌خواهند طرحی نو دراندازند.